داداشی من همیشه دلم برات تنگ میشه خصوصا ساعت 9 و 10 شب که همیشه بهم زنگ میزدی
آآآاااااااااااااااه یادش بخیر
چی میگفتیم این همه
یادته یه روز ازت میخواستم یه چیزیو بگی بعدش همش طفره میرفتی منم با یه چ.ب افتاده بودم به جون یه درخت و تو رو جاش میزدم
درخته هنوز هست وقتی میام خوابگاه و میبینمش یادت میافتم
:: بازدید از این مطلب : 121
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11